شهید مهدی شاه آبادی از دو جهت، شخصیتی شایان توجه برای کسانی است که در حوزه تاریخنگاری انقلاب اسلامی فعالیت میکنند؛ یکی از جهت نقش خود ایشان در مبارزات نهضت انقلاب اسلامی و پس از آن سالهای اولیه شکلگیری جمهوری اسلامی مانند شرکت در گروه موسس جامعه روحانیت مبارز تهران در سالهای 56 و 57 و گروه توحیدی مسلحانه بدر درسالهای 55 و 56 و نیز مسئولیتهایی چون نمایندگی مردم تهران و مجلس دوره اول و دوم و نقش پررنگ ایشان در پیگیری مسائل جنگ و مجلس که سرانجام به شهادت ایشان منجر شد. اما جنبه دوم شخصیت ایشان انتساب ایشان به شخصیت جامعالاطراف و کمنظیری چون آیتالله محمدعلی شاهآبادی است که محققان نقش آن بزرگوار را در شکلگیری شخصیت و اندیشههای حضرت امام- چه در حوزه عرفان و چه در حوزه سیاست- بسیار مهم میدانند.
کتاب حاضر بیش از آن که یک پژوهش جامع درباره شهید شاهآبادی باشد،یک تکنگاری درباره ایشان است. همانطور که از مقدمه کتاب برمیآید، تکیه کتاب بیشتر بر «اسناد و مدارک به جای مانده از مراکز اطلاعاتی و امنیتی رژیم پهلوی و نیز تعداد معدودی کتاب و نشریه که درخصوص گوشههایی از زندگی شهید شاهآبادی بود» میباشد و اگر بیش از این، به خاطرات شفاهی از ایشان تکیه میشد قطعاً زوایای مهمی از تاریخ سیاسی معاصر را روشن میکرد، بهعنوان مثال در این کتاب هیچ اشارهای به نقش مؤثر ایشان در شکلگیری گروه توحیدی مسلحانه بدر که پس از انقلاب یکی از هفت گروه مؤسس سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی بود، نشده است. البته اشارهای مبهم در صفحه 98 کتاب هست اما مطلقاً مشخص نیست که «یکی از گروههای مبارز مسلمان» کدام گروه بوده است. گروهی که به روایت کتاب «وی (شهید شاهآبادی) به همراه هفتاد نفر دیگر بازداشت و به کمیته مشترک ضد خرابکاری ساواک جهت بازجویی منتقل گردید.» همچنین در صفحه 84 کتاب اشارهای به رهبری گروه مسلح حزبالله توسط شهید شاهآبادی شده است. آیا این گروه همان گروه «منصوری، سپاسی، آشتیانی» بوده است یا گروه دیگری؟ هیچ توضیحی وجود ندارد. این اشکالات در تألیف یک کتاب تاریخی آن هم در باره فردی که اکثریت کسانی که با او مرتبطاند در دسترسند، اشکالات کوچکی نیست.